دکتر فکوری

زبان فارسی در تدریس دانشگاهی

گاهی از خود می‌پرسم؛
مرزهای افراط و تفریط در تعهد به زبان فارسی کجاست؟
آیا وسواس در به‌کارگیری واژگان فارسی باعث رنجش دانشجو می‌شود؟ آیا این، سعی بر قلنبه سلنبه حرف زدن تلقی می‌شود؟
این‌که یک استاد گاهی دست به دامان کلمات غیرفارسی می‌شود، ضعف او را نشان می‌دهد یا قوتش را؟
آیا آموزش در دانشگاه بدون اشاره به کلمات تخصصی انگلیسی می‌تواند تکمیل می‌شود؟ آیا فرصتی ایجاد می‌شود تا گوش دانشجو با تلفظ کلمات تخصصی آشنا شود؟
اگر قرار است به زبان فارسی تعهد داشته‌باشم، این‌همه کلمه عربی، انگلیسی، ترکی و فرانسوی را که بین مردم ایران باب شده‌است، چه کنم؟

در این مقاله می‌خواهم فارغ از این‌که دیگر کشورها چگونه عمل می‌کنند و چه نتیجه‌ای گرفته‌اند، و بدون توجه به این‌که نظر دیگران در مورد به‌کارگیری زبان چیست، به بررسی اهمیت خلوص زبان در حد فهم و تجربه خودم بپردازم. شاید بهتر بود که “فارسی” را از عنوان این مقاله حذف کنم تا برچسب “تعصب” بر من زده نشود. در همین لحظه که این متن را می‌نویسم دائم نگران ایرادهای ادبی هستم، اما شاید آن‌چه در ادامه خواهم گفت، توجیحی بر ضعف ادبی بنده به‌عنوان یک فارغ‌التحصیل دکتری مهندسی باشد.

زبان فارسی در تدریس دانشگاهی
اولین نتیجه ورود کلمات غیرفارسی به متن و گفتار فارسی، گسترده شدن دامنه واژگان است. گسترده شدن دامنه واژگان خوب است اما عدم طبقه‌بندی درست و استفاده کورکورانه از آن‌ها یک فاجعه است. یک ایرانی مجبور است به زبان‌های عربی و انگلیسی و حتی ترکی و فرانسوی مسلط باشد تا سخن بزرگانش را به معنای واقعی درک کند. از این گذشته، املای یک کلمه انگلیسی ممکن است ثابت باشد، اما در لهجه‌های مختلف، به‌صورت متفاوت تلفظ می‌شود. هنگام نوشتن یک کلمه انگلیسی با حروف فارسی معمولاً از حروف خاص در هر دسته استفاده می‌کنیم، برای مثال”س” در دسته “ص-ث-س”. اما در به‌کارگیری حروف صدادار مشکل پیدا خواهیم کرد؛ مثلاً “او” یا “اُ”. بنابراین به‌کارگیری معادل انگلیسی و فرانسوی با لهجه‌های مختلف و البته املاهای متفاوت باعث سردرگمی در شنیدن و نوشتن می‌شود. حتماً برای شما پیش آمده که در جستجوی یک کلمه خاص، مجبور شده‌اید تمام حالت‌های ذکرشده را در گوگل یا فایل متنی خود وارد کنید، یا در هنگام جزوه نوشتن سر کلاس مردد می‌شوید که املای کلمه چیست. این تنها مشکل شما به‌عنوان یک انسان نیست، بلکه نرم‌افزارهایِ مبتنی بر هوش مصنوعی را نیز با چالش جدی روبه‌رو می‌کند. عدم معادل‌سازی، باعث پیدایش لهجه و گویش جدید می‌شود و حداقل در کشور ما با این‌همه تنوع فرهنگی، عیان است که اشراف به یک لهجه یا گویش جدید می‌تواند چقدر سخت باشد. به زبان مردم هند توجه کنید؛ اکثر آن‌ها حتی بعد از ده‌ها سال زندگی در آمریکا و انگلیس به لهجه خودشان صحبت می‌کنند و در واقع آن‌ها صاحب یک لهجه جدید از انگلیسی هستند. یا در همین کشور خودمان ممکن است ترک‌زبانان در مناطق مختلف، زبان یک‌دیگر را کاملاً متوجه نشوند. صحبت کردن به لهجه جدید مانند نگه داشتن یک کش است، لحظه‌ای غفلت کنید، به لهجه اصلی خود برمی‌گردید اما وقتی به زبان جدید صحبت می‌کنید مرزها واضح‌تر است و احتمال خطا کاهش پیدا می‌کند. دوستی داشتم که ماه‌ها تلاش کرد تا به دستیار صوتی تلفن خود بفهماند که به دنبال پخش موسیقی است، چراکه در ابتدا نمی‌دانست تلفظ دقیقِ Music چیست و بعد از آن‌هم که فهمید، از پس تلفظ آن برنمی‌آمد؛ مغزش داد می‌زد که:
“My brother, you are doing wrong. MOOZIK is correct”!
یک کلمه، باید موج عظیمی از ادراک را به مغز دانشجو روانه کند. هر کلمه‌ای ریشه‌ای دارد. اگر عمیق بنگریم، هیچ کلمه‌ای مترادف دیگری نیست؛ در هنگام نوشتن، از میان کلمات مترادف، به دنبال بهترین کلمه برای جمله خود می‌گردیم چراکه هر کلمه‌ای یادآور یک تاریخ، خاطره، داستان، افسانه، فرهنگ، مرام و یا حس متفاوت است. در تولد یک کلمه جدید نیز شاهد این مورد هستیم؛ در انتخاب “نام” برای یک پدیده نوظهور، تمام پدیده‌های مشابه را در نظر می‌گیریم و بهترین کلمه را انتخاب می‌کنیم. در واقع تاریخ، خاطره‌ها، داستان‌ها، افسانه‌ها و کلیه دریافت‌های بشر در یک منطقه خاص، حکم یک درس پیش‌نیاز را برای زبان و گویش مردم آن منطقه دارد. پس هنگامی‌که ما از کلمات غیرفارسی استفاده می‌کنیم، از دانشجو انتظار داریم که علاوه بر تسلط به زبان دیگر، با فرهنگ و تاریخ و… صاحبان آن زبان نیز آشنا باشد.
 
حال این سؤال پیش می‌آید که چه کسی باید مسئول معادل‌سازی کلمات باشد؟ فرهنگستان زبان و ادب فارسی؟ اساتید و فرهیختگان علوم انسانی؟ پیشکسوتان علوم مختلف؟ همه این‌ها می‌توانند باشند، اما از نظر من، بهترین فرد کسی است که چرایی و چگونگی پیدایش یک کلمه خاص را در زبان دیگر درک کرده‌باشد و جزء اولین‌هایی در کشور باشد که متوجه تولد آن کلمه می‌شود. یک دانش‌آموخته دکتری و یا یک استاد/پژوهشگر که سال‌ها است در یک زمینه خاص کار می‌کند، بهترین فردی است که می‌تواند کلمات نوظهور در آن زمینه را در رساله یا کتاب خود معادل‌سازی کند. این افراد هنگامی که در تلاش برای فهمیدن یک موضوع هستند، در جستجوهای خود با کاربرد آن کلمه در زمینه‌های مختلف آشنا می‌شوند، تصاویر و فیلم‌های مختلف را می‌بینند و  در نهایت به فهم عمیقی از کاربرد و کارایی صاحب آن کلمه دست پیدا می‌کنند. حتی گاهی به این نتیجه می‌رسند که این کلمه نباید ترجمه شود.
 
متأسفانه در حال حاضر اساتیدی داریم که هنگام تدریس حتی از فعل، قید و یا صفت انگلیسی در جمله فارسی استفاده می‌کنند، آن هم با لهجه‌هایی که حتی مردم آمریکا و بربتانیا قادر به فهم آن نیستند. زبان ضامن تکامل مغز انسان و ابزار تفکر و خلاقیت است. نباید استفاده از این ابزارِ کاربردی را پیچیده کرد. البته هیچ زبانی در هیچ کجای جهان خالص نیست. زبان یک موجود زنده است و راه خود را در تاریخ پیدا می‌کند؛ یا به بقای خود ادامه می‌دهد یا در زبان‌های دیگر حل می‌شود. انسان شاید بتواند این فرآیند را به تعویق بیاندازد، اما نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد. برای مثال واژه‌های زیادی در زبان فارسی معمول شده‌اند که دارای ریشه فرانسوی هستند و به صورت وام واژه درآمده‌اند از جمله آمپول (Ampoule)، بلیط (Billet)، شیمی (chimie)، دوش (douche)، مغازه (Magasin)، ژله (Gelée)، تلویزیون (Télévision) و [اتاق] پرو (Pérou). یا بسیاری از کلمات تخصصی در رشته پزشکی که مردم عادی نیازی به دانستن آن‌ها ندارند. شاید اصرار بر فارسی‌سازی این کلمات نیز به نوعی باعث پیچیدگی بیش‌تر زبان شود. اما گاه برای یک مفهوم، چندین نام و عنوان وجود دارد که در حال رقابت با هم هستند. برای مثال، امروزه کلمات «اس‌ام‌اس»، «اسمس»، «مسیج»، «پیامک»، «پی‌اِم»، «پیام»، «اس» و… معادل هم هستند و هر کدام مشتری خود را دارند. یک کلمه ساده “SMS” می‌تواند شما را در فهم فرزند، همسر و والدین دچار مشکل کند. کافی‌ست همه این کلمات را در گوگل جستجو کنید تا ببینید هوش مصنوعی گوگل از دست ما فارسی‌زبانان چه می‌کشد! اما باید قبول کنیم که زبان فارسی انتخاب خود را کرده است و آن هم «پیامک» است، چراکه هر ایرانی حتی برای بار اول کلمه «پیامک» را بشنود، می‌فهمد که به معنای «پیام کوتاه» است و وقتی به او می‌گویی «پیامک بفرست»، می‌داند که باید یک پیام کوتاه بفرستد.
 

چند مثال از شلختگی زبانی اساتید را در ادامه می‌آورم. ظاهر این جملات را در جزوه تصور کنید.
“… افزایش دما، واکنش رو اکسلریت می‌کنه.”
“… اما این دو کانتریبیوشن خوبی ندارند…”
“… یه دراپی تو دما مشاهده می‌شه.”
“این فرآیند باید به‌خوبی دیزاین بشه…”
“… و این یه فکته”
“پروژهاتون رو به‌صورت تیم‌وورک انجام بدید”

اما راه حل چیست؟ تدریس به زبان کاملاً انگلیسی یا عربی در چند جلسه از ترم؟ پخش ویدئوهای آموزشی از کلاس درس اساتید معتبر جهانی؟ ارائه به زبان انگلیسی توسط دانشجویان؟ معرفی منابع زبان اصلی؟ ترجمه و ارائه فیلم‌های علمی-تخصصی توسط دانشجو به‌عنوان فعالیت کلاسی؟ توضیح کوتاه به زبان فارسی در مورد یک کلمه تخصصی انگلیسی که محبور هستیم استفاده کنیم؟